×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

omumi

عاشقانه

عشق

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

به اين داستان توجه كنيد

يه دخترى و پسرى كه عاشق هم بودن با يك موتور با سرعت زيادى تو خيابون حركت مى

كردند.دختر كه مى ترسيد به پسره گفت:آروم تر آروم برو من مى ترسم و پسر به دختره گفت بگو 

 كه دوسم دارى دختر گفت دوستت دارم پسر بهش گفت : اين كلاهو از رو سرم بردار بزار سر

خودت داره اذيتم مى كنه دختر كارى رو كه پسر گفت كرد و در يك لحظه اونا با ساختمونى برخورد

شديدى كردند پسر كه مى دونست ترمز بريده و كارى نميشه كرد بدون اينكه به دختر چيزى بگه

يك باره ديگه خواست تا از زبون دختر بشنوه دوسش داره و پسر رفتو براى هميشه دخترك بيچاره 

را تنها گذاشت.......................آه

آرى اين است قصه ى عشق و فداى جان براى معشوق


 
سه شنبه 30 فروردین 1390 - 7:49:08 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://jafarsh.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 9 اردیبهشت 1390   2:53:04 PM

از شمع سه چيز اموختم :ايستاده بميرم ، بي صدا بميرم، به پاي دوست بميرم

سلام

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390   7:43:13 PM

aziz dastanet harf nadasht vagean eyval montazere telet hastam aziz